معنی نام دیگر زباله

حل جدول

لغت نامه دهخدا

زباله

زباله. [زُ ل َ] (اِخ) (یوم الَ...) از ایام عرب است. (از معجم البلدان).


زباله کش

زباله کش. [زُ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ] (نف مرکب) سرگین کش. خاکروبه کش. زبّال.


ابن زباله

ابن زباله. [اِ ن ُ ؟] (اِخ) اخباری ونسابه. او راست: کتاب اخبارالمدینه. (ابن الندیم).


زباله دان

زباله دان. [زُ ل َ / ل ِ] (اِ مرکب) جای یا ظرفی که برای ریختن خاکروبه و کثافات در منزل و غیره تعیین میشود. رجوع به مزبله و خاکروبه دان شود.

فرهنگ معین

زباله

آب کم، چیز اندک، در فارسی آشغال، خاکروبه. [خوانش: (زُ لِ) [ع. زباله] (اِ.)]


زباله دان

مزبله، جای انداختن زباله، جای بسیار کثیف. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

زباله

آشغال

مترادف و متضاد زبان فارسی

زباله

آشغال، خاشاک، خاکروبه

فرهنگ فارسی هوشیار

زباله

خار و خاشاک و خاکروبه

فارسی به ایتالیایی

زباله

immondizia

واژه پیشنهادی

سطل زباله

آشغال دانی، سطل آشغال، زباله دان

فرهنگ عمید

زباله

خار‌و‌خاشاک و خاک‌روبه، چیزهای دورریختنی،

کلمات بیگانه به فارسی

زباله

آشغال

فارسی به عربی

زباله

قمامه

معادل ابجد

نام دیگر زباله

370

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری